داستان کوتاه برای دانش آموزان پنجم ابتدایی با نام پ مثل پدر

ساخت وبلاگ

داستان کوتاه برای دانش آموزان پنجم ابتدایی با نام پ مثل پدر

دیگه بزرگ شده بودم. یه پسر 21 ساله. دانشجوی سال اول پزشکی، درسمم خیلی خوب بود، یه پسر موفق، خیلی ام غرور داشتم. پدرم مهندس برق و مادرم دکتر بود. یه خواهر 19 ساله داشتم، اسمش الناز بود، رابطه ی خوبی با هم دیگه داشتیم. یه باغبون داریم اسمش مش رضاست، به جرات می تونم بگم ازش متنفرم ولی اون واقعا بهم عشق می ورزه. اینقدری ازش تنفر دارم که هر وقت می بینم احساس می کنم یه ظلم بزرگ در حقم کرده. از این و اون شنیده بودم که بچه ی این خانواده نیستم، تو این مدت حالم خیلی بد بود اما حرفاشونو قبول نمی کردم تا اینکه مادرم کل ماجرا رو بهم گفت ...

...

فرمت فایل: DOCX word (قابل ویرایش) تعداد صفحات: 3

 

برای دانلود فایل اینجا کلیک کنید


شهرنتــ ~ پورتال جامع خبری، سرگرمی، روانشناسی، زناشویی، مد، دکوراسیون، آشپزی، پزشکی...
ما را در سایت شهرنتــ ~ پورتال جامع خبری، سرگرمی، روانشناسی، زناشویی، مد، دکوراسیون، آشپزی، پزشکی دنبال می کنید

برچسب : داستان کوتاه برای دانش آموزان پنجم ابتدایی با نام پ مثل پدر , نویسنده : R3z@ بازدید : 726 تاريخ : دوشنبه 16 دی 1392 ساعت: 1:11

نويسندگان

نظر سنجی

دوست دارید بیشتر چه مطالبی در سایت قرار بگیره؟

خبرنامه